به پایان آمد این دفتر...
سلام نازنینم بلاخره رسید روزی که خاطراته آخرین روزهای بارداری رو ثبت کنم عزیزکم دخترکم من تو هفته ی 39 بارداری باز هم از دکتر فرصت خواسته بودم تا درد زایمان طبیعی رو تجربه کنم دلم میخواست طعمش رو حتما بچشم دلم میخواست ناردونه ام رو به همون شکلی که خداوند برای مادر رقم زده به خواسته خودش طبیعی به این دنیا بیارم و تا هفته 40 ام بارداری صبر کردم و باااز هم روغن گرچک و شربت زعفران و گال گاو زبان و پیاده روی ها اثری نکرد و فقط مامانی 3 تا میخچه کف پاش در آورد بر اثر پیاده روی با کفشایی که تو هفته ی اخر دیگه به پای مامان تنگ شده بودن خیلی دلمون میخواست هفتمین روز از ماه متولد بشی اما نشد روز 10 شهریور درست 40...
نویسنده :
شهرزاد و وحید
16:34